انتخاب اسم شرکت یکی از چالش هایی است که پیش روی بسیاری از موسسان و مدیران شرکت ها قرار دارد. برای تعیین نام شرکت قوانینی تنظیم شده که افراد باید با توجه به این قوانین نسبت به انتخاب اسم موردنظر شرکتشان اقدام کنند.
در این مقاله به نحوه انتخاب اسم شرکت برای ثبت می پردازیم و اسامی مناسب برای شرکت ها را معرفی می کنیم. با ما همراه شوید.
نحوه انتخاب نام برای شرکت
شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که چگونه می توان یک اسم مناسب برای شرکت انتخاب کرد؟ این مورد از چند نظر قابل بررسی است.
اسم شرکت در نگاه اول به نوعی بیانگر نوع فعالیت آن کسب و کار است. از همین رو اگر برای شرکتتان اسمی انتخاب می کنید بهتر است که آن را هم راستای فعالیت کسب و کارتان برگزینید.
در واقع شما با تکیه بر این نوع اسامی می توانید مشتریان و متقاضیانتان را از نوع محصول یا خدمات قابل ارائه تان مطلع می کنید.
در وهله دوم اسم شرکت باید منحصر به فرد باشد. ویژه و منحصر به فرد بودن نام شرکت باعث می شود که راحت تر در ذهن مخاطب به خاطر سپرده شده و سودآوری بیشتری را برای مجموعه به همراه داشته باشد.
از نظر بسیاری از کارشناسان اسامی انتزاعی نیز می توانند به عنوان اسم های مناسب برای شرکت ها در نظر گرفته شوند.
در کنار همه این موارد نیز نباید از اسامی خلاقانه و خاص غافل شد.
قوانین انتخاب اسم شرکت
برای انتخاب نام شرکت ها یکسری قوانین تنظیم شده است. در واقع شرکت ها باید براساس این موارد اسم شرکت خود را مشخص نمایند.
برخی از مهم ترین قوانین نامگذاری شرکت ها شامل موارد زیر می باشد:
- نام شرکت باید فارسی و غیرلاتین باشد
- اسم شرکت نباید تکراری باشد
- اسم شرکت نباید مشابه نام های ثبت شده در اداره ثبت شرکت ها باشد
- اسم شرکت باید خاص و منحصر به فرد باشد
- نام شرکت باید سه سیلابی باشد
- از اسامی انسان نمی توان در نام شرکت استفاده کرد
- از نام حیوانات نمی توان برای اسم شرکت ها استفاده کرد
- اسم انتخابی نباید با شئونات اسلامی ایران در تضاد باشد
- اعداد باید به صورت حروف استفاده شوند
- از عناوینی که منحصر به سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران است نمی توان استفاده کرد
- از عناوین شعرا، دانشمندان و کاشفان معاصر نباید استفاده شود
- استفاده از اسامی بیگانه مورد قبول نیست
- از اسامی افراد مشهور و معروف نباید استفاده شود
- استفاده از یکسری کلمات نیاز به اخذ مجوز دارند
- استفاده از اسامی که خلاف دین و نظم عمومی جامعه باشد ممنوع است
- استفاده از نام بومی یا یک محل جغرافیایی در اسم شرکت مستلزم ارائه مدارک و مستندات مربوطه است
- انتخاب اسم خارجی با رسم الخط فارسی برای ایجاد نمایندگی و شعبه شرکت امکان پذیر می باشد
- شرکت های تجاری، سهامی خاص و عام، شرکت های غیر سهامی، مختلط سهامی و نسبی برای انتخاب نام مستلزم رعایت مواد ۱۱۷، ۱۴۱، ۱۶۲ و ۱۸۴ قانون تجارت هستند
- در برخی از اسامی غیرقابل استفاده می توانید از معادل آنها استفاده کنید (مثلا کاشانه به جای آپارتمان)
- موسسه های تعاونی و غیرتجاری برای انتخاب نام به پرداخت هزینه نیاز ندارند
- اسامی زیر نباید به عنوان مضاف به عناوین شرکت افزوده شود:
کشور، ایران، ملی، ملت، شهروند، جوانان، میهن، نظام، انتظام، بنیاد، مرکز، سازمان، بانک، جهاد، دفتر، بسیج، ایثارگران، ایثار، شهید، آزاده، جانبازان، سپاه، امنیت، اقتصاد، نفت، پتروشیمی، آژانس، تکنولوژی، تکنو، فیلتر، مدرن، نو، فانتزی، تکنیک، تک، هدف، بیو، کنترل، میکروبرد، متریک، دادگستر، بهزیست، جهاد، نیک، باور، تست، کنترل، مترولوژی، کارواش، آسانسور، دکوراسیون، دیتا، اورست، ونوس، مونتاژ.
راهنمای انتخاب اسم شرکت های تجاری
انتخاب اسم برای شرکت های تجاری در قالب یکسری چارچوب مشخص انجام می شود. مواردی که برای تعیین نام این شرکت ها باید رعایت شود شامل موارد زیر است:
- استفاده از اسامی سه سیلابه
- استفاده از اسامی با ریشه کاملا فارسی
- عدم استفاده از اسامی غیرلاتین
- عدم تکراری بودن نام انتخابی
- عدم تشابه با اسامی ثبت شده شرکت ها
- استفاده از اسامی یکتا و منحصر به فرد
- عدم استفاده از اعداد ریاضی در نام انتخابی
- عدم استفاده از اسامی تحت نظارت سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران
- عدم استفاده از اسامی شاعران، دانشمندان و متخرعین معاصر
- عدم استفاده از اشعار شاعران در نام شرکت
- استفاده از اسامی مطابق با شئونات کشور
مراحل انتخاب اسم شرکت
برای انتخاب اسم شرکت در گام اول نیاز است که ابتدا آن را از نظر تشابه یا تکراری نبودن با سایر نام های ثبت شده قبلی مورد بررسی قرار دهید.
برای استعلام نام شرکت باید به سامانه اطلاعات اشخاص حقوقی کشور به آدرس اینترنتی (ilenc.ssaa.ir) مراجعه نموده و در آنجا اسم مورد نظر خود را وارد کنید.
روش دیگر برای استعلام مراجعه به سامانه روزنامه رسمی کشور به آدرس (rrk.ir) می باشد.
در ادامه لازم است که به سامانه ثبت شرکت ها مراجعه نموده و در طی پروسه ثبت شرکت 5 نام انتخابی خودتان را در بخش مربوطه وارد نمایید.
پس از انجام این مراحل اطلاعات دریافت شده مورد بررسی قرار می گیرند.
اسامی خوب برای شرکت (اسامی زیبا برای شرکت)
- آبتين : نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي
- آتوسا : قدرت و توانمندي، دختر کورش و زن داريوش اول
- آفر : آتش – ماه نهم سال شمسي
- آذرنوش: شيرين و دل انگيز
- آذين : زيور، طاق نصرة، تزئين ، آرايش
- آراه : نام فرشته موکل روز بيست و يکم ازماه پنجم درآئين زردشت
- آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، اميد
- آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانيان – پهلوان کمانگير ايراني در لشگرمنوچهر
- آرتین: عاقل و زیرک,نام پهلوان ایران در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی
- آرتام: والی فریگه در زمان کوروش هخامنشی
- آرتمن: نام برادر بزرگ تر خشایار شاه پسر داریوش شاه
- آرشام : بسيار قوي – پدر بزرگ داريوش بزرگ هخامنشي
- آرمان : آرزو – خواهش – اميد
- آرمين : آرام گرفتن – پسر کيقباد پادشاه پيشدادي
- آرميتا: آرامش يافته ، کلمه اي زردشتي است
- آريا : آزاده نجيب – يکي از پادشاهان ماد – مهمترين نژاد هند و اروپائي
- آرين : سفيد پوست آريائي
- آزاده : دلير و بي باک ، رها
- آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق
- آزرمدخت : يکي از ملکه هاي ساساني
- آزيتا : آزاده
- آناهيتا : الهه آب
- آونگ : شبنم – نام کردي
- آيدا : شاد، ماه – نام تذکمنب
- اتسز : لاغر و استخواني – از پادشاهان خوارزم
- اختر : ستاره ، علم ، درفش
- ارد : خير وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت – نام چند تن از پادشاهان اشکاني
- ارد شير : شير زيبا – اردشير بابکان بنيانگذار سلسله ساسانيان
- اردوان : نام پادشاهان معروف اشکاني
- ارژن : درختي با چوب بسيار سخت و محکم – نام کردي
- ارژنگ : آرايش – کتاب ماني نقاش – ديوي که رستم در هفتخوان اورا کشت
- ارسلان : شير، دلير و شجاع – نام پادشاه سلجوقي
- ارغوان : نام درختي با گل و شکوفه هاي سرخ رنگ
- ارمغان : هديه ، تحقه ، سوغات
- ارنواز: نوازش شده اهورا – دختر جمشيد شاه پيشدادي
- اروانه : نام گلي کوهي است – نامي کردي
- استر : ستاره – بردارزاده مردخاي وزن خشايارشاه
- اسفنديار : پاک آفريده شده – پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
- اشکان : منسوب به اشک – بنيانگذار سلطنت پارتها
- اشکبوس : پهلوان کوشاني که به کمک افراسياب آمد، اما به دست رستم کشته شد
- افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکايت گذشتگان
- افسون : سحر و جادو ، حيله و تزوير
- افشين : با همت .
- اميد : انتظار ، آرزو
- انوش ( آنوشا ) : استوار و جاويد – دخترمهرداد ششم
- انوشروان : دارنده لوح جاويدان – لفب خسرو اول پادشاه ساساني
- اورنگ : عقل و کياست ، تخت پادشاهي
- اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز
- اوستا : نام کتاب آسماني زردشت
- اهورا : صاحب ، فرمانرواي دانا
- اياز : بزرگ و پاينده – نام غلام ترک سلطان محمود غزنوي
- ايراندخت : دختر ايران
- ايرج : ياري دهنده آريائيها – پسرفريدون ، پادشاه و پهلوان ايراني
اسم پیشنهادی شرکت
- بابک : پدر کوچک ، جد اردشير ، پسر ساسان
- باپوک : کولاک ، نامي کردي
- باربد : پرده دار ، موسيقي دان و نوازنده دربار خسرو پرويز
- بارمان : لايق – نام سردار افراسياب
- بامداد : پگاه ، سپيده دم – نام پدر مزدک
- بامشاد : کسي که در سحرگاهان شاد است – نوازنده مشهور دربار ساسانيان
- بختيار : خوشبخت ، خوش اقبال – استاد رودکي در موسيقي
- برانوش : مهندس رومي که پل شوشتر را در زمان شاپور ساساني
- برديا : پسر کورش و برادر کمبوجيه
- برزو : بلند قامت – پسر سهراب و نوه رستم دستان
- برزويه : طبيب مشهور انوشيروان و مترجم کليله ودمنه از هندي به پهلوي
- برزين : بلند و تنومند – ازپهلوانان ايران – نام پسر گرشاسب
- برمک : از وزيران ساساني – نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
- بزرگمهر : خورشيد بزرگ – نام وزير دانشمند انوشروان ساساني
- بنفشه : گلي رنگارنگ و زينتي با عمر نسبتا طولاني
- بوژان : رشد کرده – نامي کردي
- بويان : خوشبو – مامي کردي
- بهار : شکوفه و گل – سه ماه اول سال شمسي
- بهارک : بهار کوچولو
- بهاره : بهاري
- بهتاش : خوب ومانند
- بهداد : نيک آفريده شده
- بهرام : پيروز ، ايزد پيروزي درآئين زردشت ، لقب برخي از پادشاهان ساساني
- بهديس : خوش رنگ ، خوشگل
- بهرخ : زيبا چهره ، قشنگ
- بهرنگ : خوش رنگ
- بهروز : خوشبخت ، نيکبخت
- بهزاد : نيک نژاد – مينياتوريست مشهور صفويان – نام اسب سياوش
- بهشاد : خوشحال وشاد
- بهمن : نيک انديش – برف انبوه که از کوه فرو ريزد – جانشين اسفنديار
- بهناز : خوش ناز، باناز ، طناز
- بهنام : نيک نام
- بهنود : سلامت ، عافيت
- بهنوش : کسي که نيک مينوشد
- بيتا : بي همتا ، بي مانند
- بيژن : ترانه خوان ، جنگجو – پسر گيو و دلداده منيژه
- پارسا : پاکدامن ، زاهد
- پاکان : پاکها – نامی کردی
- پاکتن : نیکو چهر پاکیزه تن
- پاکدخت : دختر پاک
- پانته آ : همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هدیه کردند امانپذیرفت
- پدرام : آراسته ، نیکو ، شاد
- پرتو : روشن ، تابش
- پرشنگ : تابش ، آتشپاره
- پرتو : روشن ، تابش ، فروغ
- پرستو : پرنده مهاجر
- پرویز : پیروز – لقب خسرو دوم ، پادشاه ساسانی
- پردیس : بهشت ، باغ و بستان
- پرهام : ازاشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور
- پژمان : افسرده ، غمگین
- پژوا : بیم و هراس
- پرنیا : پارچه حریر
- پشنگ : میله آهنی – نام پدرافراسیاب
- پروانه : حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند
- پروین : ثریا ، ستارگان کوچک نزدیک به هم
- پری : فرشته ، جن ، همزاد
- پریچهر : زیبا روی – نام زن جمشید شاه
- پریدخت : دختر پری ، همسر سام نریمان و مادر زال
- پریسا : همچون پری
- پرناز: پری ناز دار
- پریوش : پری روی ، فرشته روی
- پریا : کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد.
- پوپک : هدهد
- پوران : جانشین ، یادگار
- پوراندخت : نام دختر خسروپرویز
- پوریا : پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی
- پولاد : آهن سخت و کوبیده ، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد
- پویا : رونده و دونده – نامی کردی
- پونه : گیاهی خوش عطر و بو که در کنار جویها می روید.
- پیام : الهام ، وحی ، پیغام
- پیروز: کامیاب ، فاتح ، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی
- پیمان : عهد ، قول وقرار – عنوان اسامی مردان در فارسی دری
- تابان : تابنده ، منور
- تاباندخت : دختر تابناک
- تاجی : تاجدار ، نام و عنوانی در فارسی دری
- تارا : ستاره
- تاویار : آتشبان – نامی کردی
- ترانه : زیبا و صاحب جمال ، سرود ، نغمه
- تناز : نازنین ، با ناز و کرشمه – نامی کردی
- توران : نام دختر خسروپرویز – سرزمین تور
- توراندخت : دختری از توران
- تورج : دلاور ، یکی از سه پسر فریدون شاه
- تورتک : خروس صحرایی ، قرقاول
- توفان : باد سخت
- توژال : برف اندک – نامی کردی
- تیر داد : داده تیر ، اشک دوم پادشاه اشکانی
- تینا : گل ، نامی کردی
- تینو : تشنه ، نامی کردی
- جابان : سردار ایرانی یزدگرد
- جامین : اسم یکی از قهرمانان ایران زمین ، نامی کردی
- جاوید : پایدار ، همیشگی
- جریره : نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد.
- جمشید : پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی
- جوان : برنا ، دلیر ، شاداب
- جویا : جوینده – پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.
- جهان : دنیا ، عالم ، گیتی ، کیهان
- جهانبخت : شانس و اقبال جهان
- جهانبخش : بخشنده جهان
- جهاندار : نگهبان جهان
- جهانگیر : فاتح جهان – نام پسر رستم
- جهان بانو : بانوی جهان ، ملکه جهان
- جهاندخت : دختر گیتی
- جهان ناز : مایه فخر عالم
- جیران : آهو ، نامی ترکی
- چابک : زرنگ ، چالاک
- چالاک : سریع و زبردست
- چاوش : پیشرو و پیش قراول کاروان
- چترا : دوازدهمین پادشاه سلسله ماد
- چوبین : کنیه و لقب بهرام چوبین سردار انوشیروان
- چهرزاد : نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد
- خاوردخت : دختر مشرق زمین
- خداداد : خدا داده
- خدایار : دوست خدا – فرمانروای بخارا بوده است
- خرم : شاد و خندان – پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است
- خرمدخت : دختر شاد و خندان
- خسرو : مشهور ، نیک نام – لقب چند تن از پادشاهان ساسانی
- خشایار : قهرمان ، نیرومند – نام پسر داریوش کبیر هخامنشی
- خورشید : درخشنده آفتاب – معشوقه جمشید درداستان جمشید و خورشید
- دادمهر : زاده آتش ، نام استاندار پارسی طبرستان
- دارا : مالدار، ثروتمند ، از نامهای خداوند
- داراب : نام پسر بهمن پادشاه کیانی
- داریا : دارنده ، ازنامهایی که در اوستا آمده است
- داریوش : نگهبان نیکی – فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی
- دانوش : از اسمهائی که در کتاب وامق و عذرا آمده است
- داور: حاکم عادل ، قاضی
- دایان : ماما ، نامی کردی
- دریا : بحر ، نام فرزند علاالدین عماد شاه
- دل آرا : محبوب و معشوق
- دل آویز : دلچسب ، دلکش ، آویزه دل
- دلارام : مایه آرامش دل / معشوقه بهرام گور
- دل انگیز : گوارا ، مطلوب
- دلبر : برنده دل ، یار و معشوق
- دلبند : عزیز و گرامی
- دلربا : رباینده دل ، محبوب
- دلشاد : شادمان و خوشحال
- دلکش : جذب کننده دل ، دلربا ، دلپذیر
- دلناز : آنکه قلب و دلش ناز است
- دلنواز : مهربان ، مشفق
- دورشاسب : نام جد پنجم گرشاسب ، دور از اسب پادشاه
- دنیا : عالم و گیتی
- دیااکو: اولین پادشاه مادها در قرن هفتم پیش از میلاد
- دیانوش : دزد دریائی در داستان وامق و عذرا
- دیبا : پارجه ابریشمی رنگی ، روی زیبا
- دیبا دخت : دختر زیبا ، دختری همچون پرنیان
- رابو : نام گلی بهاری – نامی کردی است
- رابین : مشاور ، متعمد – نامی کردی است
- رادبانو : بانوی بخشنده و جوانمرد
- رادمان ( رادمن ) : نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی
- رازبان : راز دار – عنوان مردان بزرگ در پارسی دری
- راژانه : رازیانه – نامی کردی برای دختران
- راسا : هموارو صاف – نامی کردی
- رامتین : آرامش تن – موسیقی دان عهد ساسانیان
- رامش : فراغت ، آسودگی ، راحتی ، نام هیربد زردشتی
- رامشگر : خواننده و نوازنده ، خنیاگر
- رامونا : نگهبان عاقل
- رامیار : چوپان و گوسفند چران
- رامیلا : خدای بزرگ ، نامی آشوری است
- رامین : معشوقه ویس ، نام یکی از سرداران ایران
- راویار : شکارچی – نامی کردی
- رژینا : مانند روز – نامی کردی
- رخپاک : دارای چهره پاک
- رخسار : چهره ، سیما
- رخشانه : منسوب به رخش
- رخشنده : تابان ، کنایه از خورشید است
- رزمیار : رزمنده ، مبارز
- رستم : تنومند و قوی اندام ، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه
- رکسانا : نورانی ، روشن
- روبینا : یاقوت سرخ
- رودابه : فرزند تابان ، زن پسرزا ، نام قلعه ای در غرب ایران
- روزبه : خوشبخت : بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی
- روشنک : مشعل دار ، همچنین نام دارویی گیاهی است
- روناک : روشن
- رهام : نام پسر گودرز
- رهی : راهی شده ، روان ، مسافر
- ریبار : رهگذر ، نامی کردی
- راسپینا : پائیز ، لغت زند و پازند
- زادبخت : خوشبخت ، خوش اقبال
- زاد به : بهزاد ، نیک زاده شده
- زاد چهر : دارای نژاد پاک و اصیل
- زاد فر : زاده روشنی
- زال : فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان
- زادماسب : برادر شاپور ساسانی ، نام یکی از قضات ساسانی
- زاوا : داماد ، نامی کردی
- زردشت : صاحب شتر زرد و زرین ، پیامبر ایران باستان
- زرنگار : طلا کوب ، زرین
- زری : طلائی ، زربفت
- زرین : طلائی رنگ ، منصوب به زر
- زرینه : آنچه منسوب به زر است
- زمانه : روزگار ، دهر
- زونا : گیاهی با گل کبود رنگ ، نامی کردی
- زیبا : خوشگل ، قشنگ ، خوب ونیکو
- زیبار : قبیله ای از کردها ، نامی کردی
- زیما : زمین ، لغت اوستائی
- زینو : زنده ، پابرجا – نامی کردی
- ژاله : شبنم ، قطره
- ژالان : گلهای دارای قطره و شبنم – نامی کردی
- ژیار : زندگی ، زندگی شهری – نامی کردی
- ژینا : زندگی و حیات – نامی کردی
- ژیوار : زندگی
- سارا : صحرا ، کوه و دشت – نامی کردی
- سارک : سار کوچک ، پرنده ای سیاه رنگ وبزرگتر از گنجشک
- سارنگ : نام سازی شبیه به کمانچه
- ساره : بامداد ، فردا – نامی کردی
- ساسان : سوال کننده ، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند
- ساغر : پیاله شرابخوری ، جام
- سام : سیه چرده – جهان پهلوان ایرانی وجد رستم
- سامان : ترتیب ، نظام ، زندگی
- سانا : سهل و آسان
- ساناز : کمیاب ، نادر، نام گلی است
- سانیار : حامی و یار و پشتیبان – نامی کردی
- ساویز : خوش اخلاق ، مهربان – نامی کردی
- ساهی : آسمان صاف – نامی کردی
- ساینا : خاندانی از موبدان زردشتی ، سیمرغ
- سایه : منطقه تاریک پشت هر جسم ، حمایت
- سپنتا : مقدس ، محترپ
- سپند : اسفند
- سپهر : آسمان ، نام فرزند کیخسرو
- سپهرداد : بخشیده اسمان – داماد داریوش هخامنشی
- سپیدار : درخت سفید
- سپید بانو : بانوی سفید و درخشان
- سپیده : سحرگاه ، سپیدی چشم
- ستاره : کرات آسمانی که در شب می درخشند
- ستی : دختر ، سیتا
- سرافراز : سربلند ، متکبر
- سرور : رئیس ، پیشوا
- سروش : شنیدن و فرمانبرداری – فرشته مظهر اطاعت
- سرور : شادمانی ، خوشحالی
- سوبا : شناگر ، فردا
- سوبار : اسب سوار – لغت زند و پازند
- سنبله : یک خوشه گندم
- سودابه : دختر زا – سود ده
- سوری : سرخ رو ، نام دختر اردوان پنجم
- سورن : خانواده ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند
- سورنا : سردار دلیر و خردمند پارتی
- سوزان : سوزنده ، ملتهب
- سوزه : سبزه ، نامی کردی
- سوسن : گلی به رنگهای سفید، کبود ، زرد و حنایی
- سومار : نام قبیله ای از کردها
- سولان : نام گلی است ، نامی کردی
- سولماز : زنی که پیرو پژمرده نمی شود
- سوگند : شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند
- سهراب : سرخ روی ، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود
- سهره : پرنده ای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد
- سهند : کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان
- سیامک : مجرد – نام پسر کیومرث
- سیاوش : دارنده اسب سیاه ، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید
- سیبوبه : مانند سیب ، دانشمند شهیر ایرانی ، منصف الکتاب
- سیما : چهره ، رخ
- سیمدخت : دختر نقره ای و سفید
- سینا : مرد دانشمند ، نام پدر شیخ ابوعلی سینا
- سیمین : نقره ای ، سفید ، روشن
- سیمین دخت : دختر نقره ای و سفید
- شاپرک : پروانه
- شادی : شادمانی ، خوشحالی ، شور شادان : شادمان
- شادمهر : مهربان ، با محبت
- شاران : گردنبند درست شده از بادام – نامی کردی
- شاهپور : پسر شاه ، شاهزاده – نام چند تن از شاهان ساسانی
- شاهدخت : دختر شاه ، شاهزاده خانم
- شاهرخ : شاه منظر ، کسی که رخساری همچون شاه دارد
- شاهین : پرنده ای شکاری
- شاهیندخت : دخت شاهین
- شایسته : سزاوار ، لایق
- شباهنگ : بلبل ، ستاره کاروان کش
- شب بو : نام گلی است که شب هنگام باز می شود
- شبدیز: سیه فام ، سیه چرده ، نام اسب خسروپرویز
- شبنم : رطوبتی که شب هنگام روی گلها می نشیند
- شراره : گرمای سوزان ، عشق فراوان ، نامی کردی
- شرمین : شرمسار ، خجل
- شروین : یکی از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساسانی
- شکوفه : گل درختان میوه دار ، شکفته
- شکفته : خندان ، بشاش
- شمشاد : درختی زینتی و تقریبا همیشه سبزکه دستمایه بسیاری از شاعران است
- شمین : خوشبو، خوش عطر
- شوان : شبان ، چوپان – نامی کردی
- شمیلا : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی بانوی بزرگوار
- شورانگیز : فتنه انگیز ، ایجاد کننده شور و شوق
- شوری : خوش قیافه ، قد بلند- نامی کردی
- شهاب : شعله آتش ، سنگ آسمانی ، ستاره دنباله دار
- شهبار : درخورشاه ، لایق شاه
- شهباز : باز سفید رنگ ، شاه باز
- شهبال : پر بزرگ پرندگان
- شهپر: پرشاهانه
- شهداد : داده و بخشیده شاه
- شهرآرا: آنکه به زیبایی مایه آرایش شهراست ، آرایش دهنده شهر
- شهرام : رام و مطیع شاه
- شهربانو : بانوی شهر ، ملکه
- شهرزاد : شهرزاده ، بومی – نقال قصه های هزار و یک شب
- شهرناز : خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش
- شهرنوش : شیرینی شهر
- شهره : مشهور و نامی
- شهریار : پادشاه ، یارشهر ، نام پسر برزوپسر سهراب
- شهرزاد : شاهزاده ، فرزند شاه
- شهلا : زن سیه چشم
- شهنواز : نوازش شده شاه
- شهین : منسوب به شاه
- شیبا : نسیم شبانه – نامی کردی
- شیدا : آشفته و عاشق
- شیده : خورشید ، درخشان
- شیردل : پهلوان و دلاور
- شیرزاد : شیر بچه ، همچون شیر
- شیرنگ : به رنگ شیر ، مانند شیر
- شیرو : پهلوان معاصر با گشتاسب ، نام سردار فریدون
- شیرین دخت : دختر شیرین
- شیما : دخترانه ، نامی کردی
- شینا : قدرتمند ، توانا – نامی کردی
- شیرین : مطبوع و گوارا ، معشوقه خسرو پرویز
- شیوا : شیرین بیان ، خوش زبان ، ایزد بزرگ هندیان باستان
- طوس : فرزند نوذر پهلوان ایرانی شاهنامه
- طوطی : پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است .
- طهماسب : دارای اسب قوی – نام پسر منوچهر
- طهمورث : روباه تیزرو و قوی ، پادشاه پیشدادیان و پدر جمشید
- غوغا : آشوب ، هیاهو
- غنچه : گل نشکفته ، کنایه از دهان معشوق
- فتانه : از نامهای کردی برای دختران
- فدا : قربانی ، نامی کردی
- فراز : بلندی و شکوه
- فرامرز : شکوه مرزداری – نام پسر رستم دستان
- فرانک : سیاه گوش ، نام مادر فریدون ، نام همسر بهرام گور ساسانی
- فراهان : محل شکوه و جلال
- فربد : مناعت ، بزرگی
- فربغ : شکوه خداوند
- فرجاد : دانشمند و فاضل
- فرخ : تابان و زیبا – نام یکی از امیران سیستان در عهد سلجوقیان
- فرخ پی : نیک پی و نیک قدم
- فرخ داد : مبارک آفریده شده
- فرخ رو : دارای صورت زیبا
- فرخ زاد : مبارک زاد ، خجسته زاد ، رستم فرخزاد سردار معروف ساسانیان است
- فرخ لقا : درای چهره زیبا ، خوشگل
- فرخ مهر : زیبا چون خورشید
- فرداد : داده شکوه وزیبائی
- فردیس : بهشت ، بوستان
- فرین : یگانه ، شکوه دین ، مخفف فروردین ماه اول بهار
- فرزاد : زاده فرو شکوه
- فرزام : شایسته و لایق – نامی کردی
- فرزان : عاقل ، حکیم ، دانشمند
- فرزانه : دانشمند ، عاقل و عالم
- فرزین : عالم ، وزیر دربار
- فرشاد : شا دمان ، مسرور ، خوشحال
- فرشته : فرستاده الهی و آسمانی
- فرشید : درخشانتر ، نام برادر پیران ویسه
- فرمان : دستور ، حکم
- فرناز : داری ناز فراوان
- فرنگیس ( فری گیس ) : نام دختر افراسیاب و همسر دوم سیاوش
- فرنود : دلیل و برهان
- فرنوش : شکوه ، نام پادشاه باستانی ماد
- فرنیا : نامی برای پسران
- فروتن : افتاده حال ، متواضع
- فرود : پائین – نام پسر سیاوش ، نام پسر کیخسرو نام پسر خسرو پرویزو شیرین
- فروز : روشنائی ، روشنی
- فروزان : تابان ، درخشان
- فروزش : روشنی ، تابناک
- فروزنده : درخشان ، درخشنده
- فروغ : روشنائی ، تابش
- فرهاد : عاشق افسانه ای شیرین
- فرهنگ : شکوه ، ادب ، تربیت
- فرهود : صداقت و راستی در دین
- فربار : همراه خوب و شایسته
- فریبا : زیبا و فریبنده
- فرید : بی همتا، نامی کردی
- فریدخت : دختر بی همت
- فریدون : دارای شکوهی اینچنین ، پادشاه پیشداری که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد
- فریمان : فر و شکوه ایمان
- فریناز : عشوه گر ، پریناز
- فرینوش : شکوه شیرین
- فریوش : زنگ ، همان پریوش هم هست
- فیروز : پیروز و مظفر
- فیروزه : سنگی گرانبها با رنگ فیروزه ای
- قابوس : معرب کاووس است
- قباد : سرور گرامی ، شاه محبوب ، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی
- کابان : کدبانو ، نامی کردی برای دختران
- کابوک : کبوتر ، نامی کردی برای دختران
- کارا : فعال و کوشا
- کارو : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی نوید دهنده
- کاراکو : نام یکی از سرداران ماد
- کامبخت : کسی که بخت به کام اوست
- کامبخش : آرزو دهنده ، مراد بخش
- کامبیز : صورت فرانسوی (( کمبوجیه )) پسر کورش است
- کامجو : کامجوینده
- کامدین : یکی از دانایان دین زردشت
- کامران : سعادتمند و خوشبخت
- کامراوا : به مقصود و مراد رسیدن
- کامک : آرزو و خواهش کوچک
- کامنوش : کامروا ، خوشبخت
- کامیار : کامروا و پیروز
- کانیار : معدن شانس ، نامی کردی
- کاووس : پادشاه توانا – از پادشاهان کیانی و پسر کیقباد
- کاوه : آهنگر معروف ایران باستان که علیه ضحاک قیام کرد
- کتایون : جهان بانو ، دختر قیصر روم و مادر اسفندیار
- کرشمه : ناز و غمزه
- کسری : معرب خسرو است
- کلاله : موی پیچیده ، دختری با موهای مجعد
- کمبوجیه : نام پسر کورش کمبوجیه است
- کوشا : کوشنده ، ساعی
- کهبد : خداوند کوه ، عابد
- کهرام : رام شده کوه نام برادر و سردار افراسیاب
- کهزاد : زاده کوه ، کسی که در کوه زائیده شده است
- کیارش : شهریار بزرگ
- کیان : پادشاه ، امیران
- کیانا : فرستاده ، نامی کردی
- کیانچهر : دارای چهره پادشاهان
- کیاندخت : شاهدخت ، دختر شاه
- کیانوش : بسیار شیرین ، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه
- کیاوش : بزرگوار – نام پدر کیقباد
- کیخسرو : پادشاه نیکنام ، نام پسر سیاوش و سومین پادشاه کیانیان
- کیقباد : پادشاه محبوب – پدر کیکاوس و سر سلسله کیانیان
- کیکاووس : سیاه چرده ، سبزه ، نام پسر کیقباد و پدر کیاوش
- کیوان : سیاره زحل و دومین سیاره منظومه شمسی پس از مشتری است .
- کیوان دخت : دختر سیاره کیوان
- کیومرث : نخستین انسان ، و به گفته شاهنامه نخستین پادشاه
- کیهان : جهان و گیتی
- کیاندخت : دختر گیتی
- کیهانه : جهان کوچک
- گرد آفرید : پهلوان زاده شده
- گردان : پهلوانان ، یلان
- گرشا : به ر وایت شاهنامه همان کیومرث اولین پادشاه است
- گرشاسب : صاحب اسب لاغر ، پهلوان ایرانی و جد رستم
- گرشین : شعله آبی ، نامی کردی برای دختران
- گرگین : منسوب به گرگ ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو
- گزل : زیبا ، نامی ترکمنی است
- گشتاسب : صاحب اسب رمنده ، پدر داریوش هخامنشی
- گشسب : دارنده اسب نر
- گشسب بانو : دختر رستم و زن گیو
- گل : گیاهان رنگی کوچک که دستمایه شاعرانند
- گل آذین : حالت قرار گرفتن گلها روی شاخه ها
- گل آرا : آراینده گل
- گلاره : تخم چشم ، نامی کردی
- گل افروز : فروزنده گل
- گلاله : دسته گل
- گل اندام : آنکه اندامش مانند گل است
- گلاویز : گیاهی برای زینت گل
- گلباد : داری بوی گل
- گلبار : پرگل ، گل افشان
- گلبام : گلبانگ
- گلبان : نگهدارنده گل
- گلبانو : بانوی چون گل
- گلبرگ : هر یک از برگهای یک گل ، مثل برگ گل
- گلبو : معطر ، خوشبو
- گلبهار : مثل گل بهاری
- گلبیز : گل افشان
- گلپاره : تکه گل ، پاره ای از گل
- گلپر : برگ گل ، پر گل
- گلپری : پری همچون گل
- گلپوش : پرازگل ، پوشیده از گل
- گل پونه : کسی که چهره اش به لطافت گل است
- گلچین : باغبان ، عاشق گل ، کسی که گل می چیند .
- گلدخت : دختر گل
- گلدیس : به رنگ گل ، مانند گل
- گلربا : رباینده گل
- گلرخ : بسیار زیبا همچون گل
- گلرنگ : به رنگ گل ، شرابی رنگ
- گلرو : زیبا و سرخ رو
- گلشن : گلزار و گلستان
- گلریز : ریزنده گل
- گلزاد : زائیده گل
- گلزار : گلستان ، جای پرگل
- گلسا : مثل گل
- گلشید : درخشان چون گل
- گلنار : گل انار ، شکوفه انار
- گلناز : کسی که ناز و غمزه اش مثل گل است
- گلنسا : گل بانو ، خانم گل
- گلنواز : نوازش شده گل
- گلنوش : شیرین مثل گل
- گلی : مانند گل ، قرمز رنگ
- گودرز : از پهلوانان عهد کاوس وکیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی
- گوماتو : انقلابی زمان مادها که برای براندازی مادها و هخامنشیان قیام کرد
- گهر چهر : آنکه چهره اش همچون گوهر است
- گوهر ناز : کسی که همچون گوهر نازش گرانبهاست
- گیتی : دنیا ، جهان ، عالم
- گیسو : موی بلند زنان
- گیلدا : طلا
- گیو : پهلوان نامی شاهنامه و پدر بیژن
- لادن : گلی به رنگهای زرد و نارنجی
- لاله : گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است
- لاله رخ : کسی که روی همچون لاله دارد
- لاله دخت : دختر لاله
- لبخند : تبسم
- لقاء : چهره ، سیما
- لومانا : نام محلی در کردستان ، نامی کردی برای دختران
- لهراسب : دارای اسب تندرو ، از پادشاهای کیانی و پدر گشتاسب
- مارال : آهو ، نامی ترکی
- ماری : کبک ماده ، نامی کردی
- مازیار : اورا مزدایار – پسر قارون فرمانروای طبرستان
- ماکان : نام پسر یکی از سران دیالمه
- مامک : مادر کوچک و مهربان
- مانا : نام خداوند بزرگ و نام یکی از دولتهای ماد ، نامی کردی
- ماندانا : دختر آژدهاک و مادر کورش هخامنشی
- مانوش : کوهی که منوچهردربالای آن متولد شده است
- مانی : پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی
- مانیا : خسته شده ، نامی کردی
- ماهان : منسوب به ماه
- ماهاندخت : دختر ماهان
- ماه برزین : یکی از بزرگان دولت ساسانیان
- ماه جهان : زیبای جهان
- ماهچهر : زیبا رو ، قشنگ
- ماهدخت : دختر ماه
- ماهور : تابناک – نامی کردی
- ماهرخ : آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد
- ماهزاد : زاده ماه
- مردآویز: جنگنده و دلاور
- مرداس : مرد آسمانی – نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد
- مرزبان : مرزدار – مرزبان بن رستم نویسنده کتاب مرزبان نامه
- مرمر : ازسنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است ، سنگ مرمر
- مزدک : خردمند کوچک – مردی که در زمان ساسانیان ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد
- مژده : نوید ، بشارت
- مژگان : مژه ها
- مستان : شادان ، شادمان
- مستانه : خوشحال ، مانند مست
- مشکاندخت : دختر خوشبو
- مشکناز : مشک ناز دار
- مشکین دخت : دختر مشک آلود و معطر
- منیژه : پاک و سفید روی – نام دختر افراسیاب
- منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد – از پادشاهان پیشدادی
- مهبانو : بانوی بزرگ ، بانوی همچون ماه
- مهبد : یکی از وزیران انوشیروان ساسانی
- مه داد : از فرماندهان نظامی پارسیان ویکی از نامهای دوران هخامنشی
- مهتاب : ماه تابان ، ماه تابناک
- مهدیس : ماهرو ، زیبا ، خوشگل
- مه جبین : انکه پیشانیش مانند ماه درخشان است
- مه دخت : ماه دخت ، دختر ماه
- مهر آذر : یکی از موبدان پارس در زمان انوشیروان – خورشید آذر
- مهر آرا : آرایش دهنده مهر
- مهر آسا : همچون خورشید زیبا روی
- مهر آفاق : خورشید افقها
- مهر افرین : عشق آفرین ، آفریننده عشق
- مهرآب : کسی که فروغ خورشید دارد – نام جد مادری رستم
- مهرداد : بخشنده ماه
- مهر افزون : بالا برنده عشق و محبت
- مهرام : رام شده ماه
- مهران : منسوب به مهر است و یکی از خاندانهای عصر ساسانی
- مهراندخت : دختر مهر و محبت
- مهراندیش : دارای اندیشه با مهر و محبت
- مهرانفر : شکوه
- مهرانگیز : ایجاد کننده مهر و محبت و عشق مهرپویا : پوینده مهر
- مهرداد : داده خورشید- خورشید عدالت – نام چند تن از پادشاهان اشکانی – خزانه دار بزرگ کوروش بزرگ
- مهر دخت : دختر آفتاب
- مهرزاده : زاده خورشید ، زیبا روی
- مهرناز : ناز خورشید
- مهرنوش : خورشید جاویدان – یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد
- مهرنکار : آرایش دهنده خورشید ، مهر آرا- نام یزدگرد
- مهرنیا : ازنژاد مهر
- مهروز : آنکه روزی چون خورشید دارد
- مهری : منسوب به مهر ، منسوب به خورشید
- مهریار : دوست خورشید
- مهسا : مانند ماه زیبا روی
- مهستی : ماه هستی ، ماه روزگار ، گرانبهاترین
- مه سیما: آنکه صورتی چون ماه دارد
- مهشاد : ماه شادمان
- مهشید : پرتوماه
- مهنام : آنکه نامش چون ماه است
- مهناز : نازماه
- مهنوش : ماه همیشگی
- مهوش : مانند ماه
- مهیار : یار ماه ، نام پسر داریوش سوم هخامنشی
- مهین : ماه زیبا رو
- مهین دخت : دختر بزرگ
- میترا : دوستی و محبت و مهر
- میخک : گلی زیبا به رنگهای قرمز، سفید ، صورتی وزرد
- مینا : گلی کوچک و زینتی ، گردنبند
- مینا دخت : دختر مینا
- مینو : بهشت ، جنت
- مینودخت : دختر بهشت ، دختر پاک
- مینو فر : دارای شکوه بهشتی
- نادر : کمیاب ، بی همتا – نادر شاه افشار سر سلسله افشاریه درایران
- ناز آفرین : معشوقی که ناز فراوان می کند
- نازبانو : بانوی ناز دار
- نازپرور : پرورش یافته در ناز
- نازچهر : کشی که چهره ناز دارد
- نازفر : دارای شکوه
- نازلی : پرناز و غمزه – نامی ترکی برای دختران
- نازی : با ناز ، اهل ناز
- نازیدخت : دختر ناز
- نامور : مشهور ، ارزنده
- ناهید : پاک و بی آلایش – نام مادر اسفندیار
- ندا : آواز ، بانگ ، فریاد
- نرسی : فرشته وحی در اوستا – نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان
- نرگس : گلی خوشبو و زیبا
- نرمک : زیبا و لطیف – نامی کردی برای دختران
- نرمین : لطیف و ملایم
- نریمان : پهلوان ، دلیر – نام پدر سام
- نسترن : گلی سفید و زیبا از گونه های نرگس
- نسرین : گلی سفید و پر برگ
- نسرین دخت : دختر نسرین
- نسرین نوش : نام همسر بهرام گور
- نکیسا : نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی
- نگار: نقش ، بت ، صنم
- نگاره : شکل دارای نقش و نگار
- نگارین : نقاشی شده
- نگین : گوهر قیمتی
- نوا : ناله ، آواز
- نوش ( انوش ) : زندگی جاوید
- نوش آذر : آتش جاویدان – از آتشکده های عصر ساسانی
- نوش آور : چیزی که زندگی و حیات می آورد
- نوشا : نوشنده ، آشامنده
- نوش آفرین : افریننده شادی و شیرینی
- نوشدخت : دختر شاد
- نوشروان ( انوشیروان ) : جاویدان ، اولین خسرو ساسانی
- نوشفر : شکوه جاوید
- نوشناز : دارای ناز و ادای شیرین
- نوشین : گوارا و شیرین
- نوید : مژده و بشارت
- نوین : تازه ، جدید
- نوین دخت : دختر تازه به دنیا آمده
- نیش ا : خال و نشانه – نامی کردی برای دختران
- نیک بین : خوش بین
- نیک پی : پاک نژاد
- نیک چهر : خوشگل و زیبا
- نیک خواه : شخص خیر خواه و خیراندیش
- نیکداد : بخشنده نیکی
- نیکدخت : دختر پاک و نیکو
- نیکدل : دل پاک
- نیکزاد : زاده نیکی و پاکی
- نیلوفر : گل پیچک و زینتی به رنگهای سفید و سرخ وآبی
- نیما : لقب علی اسفندیاری پدرشعر نو درایران ، نیما یوشیج
- وامق : دوست دارنده ، عاشق – عاشق عذرا
- ورجاوند : ارجمند – به اعتقاد زردشتیان کسی که درآخر زمان ایران را آباد می کند
- وریا : پیدار، آگاه – نامی کردی برای پسران
- وشمگیر : شکارچی بلدرچین – نام نام پسر وردانشاه از مولوک دیالمه
- وهرز : نام مرزبان کشور یمن درعهد انوشیروان
- وهسودان : نیک آسوده و آرام – عنوان یکی از سلاطین آذربایجان
- ویدا : آموزنده و تعلیم دهنده
- ویس : نام معشوق رامین در داستان ویس و رامین
- ویشتاسب : صاحب اسبان فراوان
- ویگن : از اسمهای ارمنی ایرانی به معنی جهش و پرش
- هژیر : خوب چهره ، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد
- هخامنش : دوستار اندیشه – نام جد کورش کبیر
- هربد( هیربد ) : حاکم آتشکده ، موبد موبدان
- هرمز : اهورمزدا ، خدای بزرگ ایرانیان – نام پسر بهمن و نام پسر انوشروان
- همایون : مبارک ، خجسته – نام تنی چند از پادشاهان هندوستان
- هما : فرخنده ، مبارک ، مرغ سعادت – نام دختر گشتاسب و خواهر اسفندیار
- همادخت : دختر مبارک و فرخنده بخت
- همدم : رفیق و مونس و همزبان
- همراز : محرم اسرار
- همراه : دوست و یار موافق
- هنگامه : غوغا ، شلوغی ، دادوفریاد
- هوتن : خوش اندام ، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان
- هور : خورشید ، آفتاب
- هورتاش : همچون خورشید
- هورچهر : تابان روی ، زیبا
- هورداد : فرستاده و داده خورشید
- هوردخت : دختر خورشید
- هورزاد : زاده خورشید
- هورمند : شبیه خورشید
- هوروش : خورشید مانند ، مثل خورشید
- هوشنگ : هوش و درایت – نام یکی از سلاطین پیشدادی و فرزند سیامک
- هوشیار : با هوش و آگاه
- هومان : نیک اندیش ، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه
- هومن : نیک منش
- هونام : خوشنام ، نیکنام
- هویدا : آشکار و نمایان
- هیتاسب : صاحب اسب بسته شده
- هیرمند : یکی از القاب گستاسب ، آتش پرست
- هیما : اشاره ، نامی کردی برای دختران
- هیوا : امید وآرزو – نامی کردی برای دختران و پسران
- یادگار : آنچه از انسان بجای ماند – پسر پادشاه گرجستان
- یاسمن ( یاسمین ) : گل زیبائی به رنگ سفید و زرد و کبود
- یاشار : عمر کننده ، نامی ترکی برای پسران
- یاور : کمک و همدست و یار
- یزدان : خداوند ، آفریدگار هستی
- یگانه : بی نظیر ، بی مانند
- یوشیتا : پهلوانی از خاندان فریان
اسامی ممنوعه برای ثبت شرکت
اسامی ممنوع برای ثبت و تاسیس شرکت شامل اسم هایی هستند که استفاده از آنها غیرمجاز و برخلاف قوانین است. در مقاله اسامی ممنوعه ثبت شرکت این اسامی را به طور کامل بررسی خواهیم کرد.
سوالات متداول انتخاب اسم شرکت
اسم شرکت باید سه سیلابی باشد. منظور سه کلمه با معنی و بامفهوم است.
زمان ثبت شرکت باید پنج نام انتخابی در سامانه مورد نظر وارد شود.